إني خيرتك فاختاري
من فرصت انتخاب کردن را به تو دادم , پس انتخاب کن
ما بين الموت على صدري
بین مرگ در آغوش من
او فوق دفاتر اشعاري
یا مرگ بر روی دفترهایی که در آن شعرهایم را می سرودم
اختاري الحب اواللا حب
انتخاب کن , زندگی همراه با عشق یا زندگی بدون عشق
فجبن الا تختاري
که عدم انتخاب تو دلیلی بر هراس تو می باشد
لا توجد منطقة وسطى
هیچ حد میانی وجود دارد
ما بين الجنة والنار
بین بهشت و آتش دوزخ

ارمي اوراقك كاملة
تمام کاغذهایت را بر زمین بکوبان
وسأرضى عن أي قراري
و  من به هر تصمیمی که تو بگیری قانع خواهم بود
قولي , انفعلي , انفجري
حرفی بزن , واکنشی نشان بده , طغیان کن
لا تقفي مثل المسمار
همچون میخی که در اعماق زمین فرو رفته است نایست
لا يمكن أن ابقى ابدا
هرگز امکان ندارد که من
كالقشة تحت الأمطاري
همچون گیاهی ناچیز در زیر قطره های باران باقی بمانم

 مرهقة ها أنت وخائفة
تو پریشان هستی و وجودت را ترس فرا گرفته است
وطويل جدا مشـواري
درحالیکه مسیر من بسیار طولانی می باشد
غوصي في البحر أو ابتعدي
 
یا در اعماق دریا فرو برو و یا اینکه منصرف و دور شو
لا بحر من غير دواري
هیچ دریایی بدون آشفتگی و سرگیجگی وجود ندارد
الحب مواجهة كبرى
عشقرویا رویی عظیمی است
إبحار ضد التياري
و همچون حرکت برخلاف جريان دریا می باشد
صيب وعذاب ودموع
سرشار از سختی و درد و رنج و اشک است
ورحيل بين الأقماري
همچون هجرتی در آسمان و در بین ستارگان است

 

يقتلني جبنكِ يا امرأة
ترس تو در حال نابود کردن من می باشد ای زن
تتسلى من خلف ستار
هر از چند گاه , نگاه دزدانه ای از پشت پرده می اندازی
إني لا اؤمن في حب
من به آن عشقی ایمان ندارم که
لا يحمل نزف الثوار
که همراه با خروشیدن یاغیان نباشد
لا يضرب مثل الإعصار
و همچون طوفانی همه جا را در هم نکوبد
لا يكسر كل الأسوار
و همه  چیزها را درهم نشکند
آه  لو حبكِ يبلعني مثل الإعصار
آه  که ای کاش عشق تو  , همچون گردبادی من را در خود فرو می برد
إني خيرتك فاختاري
و من قدرت انتخاب را به تو دادمپس برگزین 


کلمه ها

 

خائفه : ترسان

ابتعدی : دورشو

صیب : سختی

 رحیل : هجرت

یکسر : درهم بشکند

یبلعنی : من در خود فرو ببرد